p3
(ا/ت ویو)
جیهوپ:دوست دارم🥺
من پشمام ریخت زل زدم بهش هونا فکش واز بود که یهو جیهوپ جملشو کامل کرد
جیهوپ:به عنوان دوست😐(وااای حال کردمممممم😂خیلی چسبید😂)
من یهو دلم ریخت خورد تو ذوقم و هونا یهو مثل سگ قشریسع رفت🙂
جیهوپ گفت « چیه؟😐
هونا:یدیقه پشمام ریحت گفتم واااات ولی بعد تو گفتی 😂😂😂😂 به عنوان دوست😂😂😂
منم حالم بد شد چرا اینقدر بدبختم چرا شانس ندارم چرا باید اینقدر بدشانسی بیارم خسته شدم تو هکین فکرا بودم که یهو بلندگو گفت وقت تمومه گمشین بیرون😐ما هم رفتیم لباسمو پوسیدم یه هودی سیاه سفید با طرح گریه که تا بالای زانوم بود بدون شلوار پوشیدم رفتیم بیرون کلاه هودی کشیدم رو سرم و با نگاه به پایین رفتم خونه🙂
تو خونه بدون غذا ول شدم رو تخت گوشیموزدم شارژ و دیدم ساعت ۸ شبه یعنی من ۵ ساعت تو فکر بودممممم
(۱ هفته بعد ا/ت ویو)
این چند وقت اصلا از جام تکون نخوردم کلا بی ارترژی بودم اخر پاشدم دیروز نوبط روانشناس گرفتم رفتم پیش دکتر بعد کلی حرف زدن گفت افسردگی شدید دارم🙂
منم لبخند زدم رفتم بیرون بیرون جیهوپو دیدم که با یه دختره که ندیدم صورتشو حرف میزد حالم بد بود زنگ زدم به هونا یهو دختر بغل جیهوپ جواب داد😐ا اون هونا بود منم مثل سگ دویدم تا خونه هونا فهمید اومد دنبالم فکر کنم جیهوپ نمیومد فرار کردم او خونه رفتم تو خونه چاقو برداشتم رفتم رو پشت بوم نفس راحتی کشیدم که تموم شد راحت میشم چاقو رو روی رگم گذاشتم و رفتم لبه پشت بوم که به محض زدن رگ از پشت بوم بیوفتم و صد درصد بمیرم😂✨(ذهنو برم😐😂)چاقو رو رو رگم گذاشتم رگو زدم ولی تا اومدم بپرم دیدم دستمو یکی گرفت چشمم تو چشمش افتاد صورتشو دقیق ندیدم ولی خرکی بود شبیح هونا بود دیگه چیزی نفهمیدم جر صدای جیهوپ که داره باهام حرف میزنع فاااک جیهوپ نجاتم داده تا اومدم حرفی بزنم از هوش رفتم......
وقتی چشمام باز شد نور سفیدی دیدم یه دست سمتن دراز شد و یهو چی مامان ت تو که مرده بودی بابا کجاس صبر کن چی آها منم مردم اخییییششش😂
مامان ا/ت:تو جات اینجا نیست نباید بمیری ایندتو گوه نزن بچه 😐گمشو پایین ببینم
بعد دستمو گرفت انداختم از دره پایین🥺
یهو پریدم بالا که دیدم هونا بغل دستم خوابیده من ک کجام هااا تو بیمارستانم نهههه چرا نمردم یهو هانا بیدار شد منو بغل کرد شروع کرد گریه
ادامه تو کامنت😂
جیهوپ:دوست دارم🥺
من پشمام ریخت زل زدم بهش هونا فکش واز بود که یهو جیهوپ جملشو کامل کرد
جیهوپ:به عنوان دوست😐(وااای حال کردمممممم😂خیلی چسبید😂)
من یهو دلم ریخت خورد تو ذوقم و هونا یهو مثل سگ قشریسع رفت🙂
جیهوپ گفت « چیه؟😐
هونا:یدیقه پشمام ریحت گفتم واااات ولی بعد تو گفتی 😂😂😂😂 به عنوان دوست😂😂😂
منم حالم بد شد چرا اینقدر بدبختم چرا شانس ندارم چرا باید اینقدر بدشانسی بیارم خسته شدم تو هکین فکرا بودم که یهو بلندگو گفت وقت تمومه گمشین بیرون😐ما هم رفتیم لباسمو پوسیدم یه هودی سیاه سفید با طرح گریه که تا بالای زانوم بود بدون شلوار پوشیدم رفتیم بیرون کلاه هودی کشیدم رو سرم و با نگاه به پایین رفتم خونه🙂
تو خونه بدون غذا ول شدم رو تخت گوشیموزدم شارژ و دیدم ساعت ۸ شبه یعنی من ۵ ساعت تو فکر بودممممم
(۱ هفته بعد ا/ت ویو)
این چند وقت اصلا از جام تکون نخوردم کلا بی ارترژی بودم اخر پاشدم دیروز نوبط روانشناس گرفتم رفتم پیش دکتر بعد کلی حرف زدن گفت افسردگی شدید دارم🙂
منم لبخند زدم رفتم بیرون بیرون جیهوپو دیدم که با یه دختره که ندیدم صورتشو حرف میزد حالم بد بود زنگ زدم به هونا یهو دختر بغل جیهوپ جواب داد😐ا اون هونا بود منم مثل سگ دویدم تا خونه هونا فهمید اومد دنبالم فکر کنم جیهوپ نمیومد فرار کردم او خونه رفتم تو خونه چاقو برداشتم رفتم رو پشت بوم نفس راحتی کشیدم که تموم شد راحت میشم چاقو رو روی رگم گذاشتم و رفتم لبه پشت بوم که به محض زدن رگ از پشت بوم بیوفتم و صد درصد بمیرم😂✨(ذهنو برم😐😂)چاقو رو رو رگم گذاشتم رگو زدم ولی تا اومدم بپرم دیدم دستمو یکی گرفت چشمم تو چشمش افتاد صورتشو دقیق ندیدم ولی خرکی بود شبیح هونا بود دیگه چیزی نفهمیدم جر صدای جیهوپ که داره باهام حرف میزنع فاااک جیهوپ نجاتم داده تا اومدم حرفی بزنم از هوش رفتم......
وقتی چشمام باز شد نور سفیدی دیدم یه دست سمتن دراز شد و یهو چی مامان ت تو که مرده بودی بابا کجاس صبر کن چی آها منم مردم اخییییششش😂
مامان ا/ت:تو جات اینجا نیست نباید بمیری ایندتو گوه نزن بچه 😐گمشو پایین ببینم
بعد دستمو گرفت انداختم از دره پایین🥺
یهو پریدم بالا که دیدم هونا بغل دستم خوابیده من ک کجام هااا تو بیمارستانم نهههه چرا نمردم یهو هانا بیدار شد منو بغل کرد شروع کرد گریه
ادامه تو کامنت😂
- ۲۲.۴k
- ۱۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط